یه وجب خاک!!!

سریال یه وجب خاک رو که می دیدین(ماه رمضون)

ادم فکر میکنه این چیزا فیلمه ولی یه دونه از این یه وجبا به ما(البته حدود ۵۰-۶۰ نفر) رسیده

داستان از این قراره که دایی مامانم صاحب اولاد نمیشدهو حدود ۳۰-۴۰ سال پیشیه تیکه زمین۵۰۰متری تو تهران میخره.این آقا حدود ۲۶-۲۷ سال پیش به رحمت خدا میرن و ارث و میراثشون به همسر و خواهرها و برادر هاشون میرسه.البته همه چیزا رو تقسیم میکنن فقط این زمین به درد نخور باقی میمونه.کم کم همه خواهر برادرها هم میمیرن .یه چند وقتیه که بچه های اونا به فکر افتادن که این زمین ۶۰۰-۷۰۰میلیونی رو برن دنبالشو تقسیم کنن.

اما کلی سر این زمین حرف و حدیث در اومده که نمیدونین.

من داشتم فکر میکردم بعضی از این خواهرها وضع خوبی نداشتن ولی ۶-۷ تا بچه داشتن ولی اونی که وضعش خیلی خوب بوده هیچی بچه نداشته.اگه خدا یه بچه به این بنده خدا میداد هم پدر ومادره خوشحال بودن هم این همه جر وبحث پیش نمیومد هم حق به حق دار میرسید هم اینکه به یه نفر یه پول حسابی میرسید.

حالا حکمت خدا چیه نمیدونم.

اعوذ برب الناس

قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شرِ الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة و الناس

امروز این سوره رو بعد از مدتها با دقت خوندم و به معنیش فکر کردم ٬بعدش خیلی احساس آرامش کردم.حتمآ امتحان کنید

اسیر زمان

این چند روز داشتم کتاب اسیر زمان اسماعیل فصیح رو می خوندم.البته این اولین کتابم از فصیح بود که خوندم،چنگی به دل نمیزد.

داستان یک مهندس شرکت نفت که از امریکا می یاد آبادان و توی شرکت نفت تدریس می کنه.زمان داستان از چند سال قبل از انقلاب شروع می شه تا بعد از جنگ و آزادی اسیران.

اولشم این جوری شروع میشه:

گذشته،چه هیولای سرتقی است،که برگردیم و به صورتش نگاه کنیم.