این چند روز داشتم کتاب اسیر زمان اسماعیل فصیح رو می خوندم.البته این اولین کتابم از فصیح بود که خوندم،چنگی به دل نمیزد.
داستان یک مهندس شرکت نفت که از امریکا می یاد آبادان و توی شرکت نفت تدریس می کنه.زمان داستان از چند سال قبل از انقلاب شروع می شه تا بعد از جنگ و آزادی اسیران.
اولشم این جوری شروع میشه:
گذشته،چه هیولای سرتقی است،که برگردیم و به صورتش نگاه کنیم.
چه جالبه که امروز ۶/۶/۸۶ هست.
و من این وبلاگ رو دارم راه میندازم.خدا کنه وبلاگ شیطانی نشه(۶۶۶)